پاسخ امام حسن (ع) به سؤالات امیرالمؤمنین (ع)


سَأَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنِ ابْنِهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ :

امیر المؤمنین علیه السّلام از فرزندش حسن علیه السّلام سؤال کرد:

[1]یَا بُنَیَّ مَا الْعَقْلُ؟ قَالَ : حِفْظُ قَلْبِکَ مَا اسْتَوْدَعْتَهُ

پسرم خرد چیست؟ گفت: آن که دل تو نگهدارنده چیزى باشد که در آن ودیعه نهادهاى

[2] قَالَ فَمَا الْحَزْمُ ؟ قَالَ : أَنْ تَنْتَظِرَ فُرْصَتَکَ وَ تُعَاجِلَ مَا أَمْکَنَکَ

فرمود: حزم (هوشیارى، دوراندیشى) چیست؟ گفت: این که منتظر فرصت باشى و هر چه براى تو امکان به دست آوردن آن هست بشتابی

[3] قَالَ فَمَا الْمَجْدُ ؟ قَالَ : حَمْلُ الْمَغَارِمِ وَ ابْتِنَاءُ الْمَکَارِمِ

پرسید: بزرگى کدام است؟ گفت: تحمل زیانها و به دست آوردن نیکىها.


سَأَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنِ ابْنِهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ :

امیر المؤمنین علیه السّلام از فرزندش حسن علیه السّلام سؤال کرد:

[1]یَا بُنَیَّ مَا الْعَقْلُ؟ قَالَ : حِفْظُ قَلْبِکَ مَا اسْتَوْدَعْتَهُ

پسرم خرد چیست؟ گفت: آن که دل تو نگهدارنده چیزى باشد که در آن ودیعه نهادهاى

[2] قَالَ فَمَا الْحَزْمُ ؟ قَالَ : أَنْ تَنْتَظِرَ فُرْصَتَکَ وَ تُعَاجِلَ مَا أَمْکَنَکَ

فرمود: حزم (هوشیارى، دوراندیشى) چیست؟ گفت: این که منتظر فرصت باشى و هر چه براى تو امکان به دست آوردن آن هست بشتابی

[3] قَالَ فَمَا الْمَجْدُ ؟ قَالَ : حَمْلُ الْمَغَارِمِ وَ ابْتِنَاءُ الْمَکَارِمِ

پرسید: بزرگى کدام است؟ گفت: تحمل زیانها و به دست آوردن نیکىها.

[4] قَالَ فَمَا السَّمَاحَةُ ؟ قَالَ : إِجَابَةُ السَّائِلِ وَ بَذْلُ النَّائِلِ

پرسید: بخشندگى چیست؟ گفت: پاسخ دادن به سائل و بذل آنچه در دست هست.

[5]
قَالَ فَمَا الشُّحُّ ؟ قَالَ : أَنْ تَرَى الْقَلِیلَ سَرَفاً وَ مَا أَنْفَقْتَ تَلَفاً
پرسید: بخل چیست؟ گفت: این که اندک را اسراف بدانی، و آن چه را [در راه خدا] دادهاى، تلف شده پندارى.

[6] قَالَ فَمَا الرِّقَّةُ ؟ قَالَ :طَلَبُ الْیَسِیرِ وَ مَنْعُ الْحَقِیرِ

پرسید: «رقّه»(پستى و بردگى) چیست؟ گفت: درخواست نمودن چیز کم، و دریغ داشتن از چیز اندک.
[7]
قَالَ فَمَا الْکُلْفَةُ ؟ قَالَ : التَّمَسُّکُ بِمَنْ لَا یُؤْمِنُکَ وَ النَّظَرُ فِیمَا لَا یَعْنِیکَ

پرسید: تکلف (خود را به رنج انداختن چیست) ؟ پاسخ داد: چنگ زدن به کسى که تو را ایمن نمىسازد، و کنجکاوى در چیزى که برایت سودى ندارد.

[8] قَالَ فَمَا الْجَهْلُ ؟ قَالَ : سُرْعَةُ الْوُثُوبِ عَلَى الْفُرْصَةِ قَبْلَ الِاسْتِمْکَانِ مِنْهَا

پرسید: جهل چیست ؟ گفت: با شتاب از فرصت استفاده کردن قبل از این که دریابد آیا به آن کار خواهد رسید یا نه

وَ الِامْتِنَاعُ عَنِ الْجَوَابِ وَ نِعْمَ الْعَوْنُ الصَّمْتُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَ إِنْ کُنْتَ فَصِیحاً

و سرباز زدن از پاسخگویى. چه نیکو یاوری مىباشد سکوت در خیلی جاها [که لازم است] اگر چه زبان گویایى داشته باشی.

ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى الْحُسَیْنِ ابْنِهِ ع فَقَالَ لَهُ

آن گاه امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه رو به فرزندش حسین علیه السّلام نمود و به او فرمود:

[9] یَا بُنَیَّ مَا السُّؤْدُدُ ؟ قَالَ : اصْطِنَاعُ الْعَشِیرَةِ وَ احْتِمَالُ الْجَرِیرَةِ

پسرم آقایى چیست؟ گفت: نیکى نمودن به[قوم و] قبیله، و بر عهده گرفتن و پرداختن دیه جرائم و جنایات آنان.

[10] قَالَ فَمَا الْغِنَى ؟ قَالَ : قِلَّةُ أَمَانِیِّکَ وَ الرِّضَا بِمَا یَکْفِیکَ

پرسید: بىنیازى [در] چیست؟ گفت: اندک بودن آرزوهایت، و خوشنودى به آنچه تو را کفایت مىنماید

[11] قَالَ فَمَا الْفَقْرُ ؟ قَالَ : الطَّمَعُ وَ شِدَّةُ الْقُنُوطِ

پرسید: بینوایى و فقر چیست؟ گفت: طمع داشتن و سخت ناامید شدن.

[12] قَالَ فَمَا اللُّؤْمُ ؟ قَالَ : إِحْرَازُ الْمَرْءِ نَفْسَهُ وَ إِسْلَامُهُ عِرْسَهُ

پرسید: لؤم (پستی) چیست؟ پاسخ داد: که مرد خود را از خطر محفوظ دارد و عیال خود را تسلیم کند!

[13] قَالَ فَمَا الْخُرْقُ ؟ قَالَ : مُعَادَاتُکَ أَمِیرَکَ وَ مَنْ یَقْدِرُ عَلَى ضُرِّکَ وَ نَفْعِکَ

پرسید: خرق (درشتى، دریده بودن) چیست؟ گفت: در افتادن و دشمنى کردن با فرمانده خود و شخصى که مىتواند به تو سود و زیانى برساند.

ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ فَقَالَ : یَا حَارِثُ عَلِّمُوا هَذِهِ الْحِکَمَ أَوْلَادَکُمْ فَإِنَّهَا زِیَادَةٌ فِی الْعَقْلِ وَ الْحَزْمِ وَ الرَّأْی

آن گاه به حارث اعور توجه کرد و به او فرمود: اى حارث! این حکمتها را به فرزندانتان بیاموزید، زیرا آنها باعث فزونی در خرد و حزم و رأى مىباشد.

بحار الأنوار ، ج 75 ، ص 102 - 101

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد