سیماى ابراهیم خلیل در قرآن
نویسنده: شیخ علی جلالی
امامت و پیشوایی مردم چیزی نیست که به راحتی نصیب هر کس شود بلکه برای رسیدن به این مقام والا باید مراحل بسیار سخت را پشت سر گذاشت. کسی که میخواهد بر اوج قله کوه بنشیند باید مشقات و سختیهای بالا رفتن را تحمل کند و کسی که مروارید میخواهد باید به قعر دریا فرو رود. “إنّ مع العسر یسراً”
یکی از ابر مردان تاریخ بشریت که خداوند متعال او را به عنوان امام و الگوی مردم و خلیل خود بر گزید حضرت ابراهیم(علیه السلام) است.
اما سِرِّ این اختیار و امتیاز چیست؟
خداوند متعال در قرآن کریم سیمای حضرت ابراهیم را در دو بعد فردی و اجتماعی یا ذاتی و دعوی ارائه میدهد که با تأمل در آنها میتوان سر این امتیازها را کشف کرد.
الف) بعد ذاتی یا فردی:
“إذ جاء ربه بقلب سلیم”: قلب سالم و پاک از هر نوع آلودگی و مرض، بهترین گوهر و عنصری بود که ابراهیم از آن برخوردار بود و نجات و سعادت را مشروط به داشتن آن میدانست “یوم لاینفع مال و لابنون إلا من أتی الله بقلب سلیم” در آن روز مال و فرزند به انسان فایدهای نمیرساند آری صلاح و سلامت قلب است که میتواند بقیه اعضاء و جوارح را صالح و سالم بگرداند و آنها را مطیع فرمان خدا سازد.
پیامبر گرامی اسلام میفرماید: «ألا أن فی الجسد مضغه إذا صلحت صلح الجسد کله و إذا فسدت فسد الجسد کله ألا و هی القلب» (آگاه باشید که در وجود انسان تکه گوشتی است که اگر درست باشد بقیه اعضا نیز درست میشوند و اگر فاسد و تباه شد بقیه اعضا نیز فاسد و تباه میشوند، بدانید که آن قلب است).
و برای دوری از مرض شک و رسیدن به آرامش قلب، ابراهیم از خدا خواست تا زنده شدن مردگان را به او نشان دهد که خداوند به او فرمود: “أو لم نؤمن ؟ قال بلی و لکن لیطمئن قلبی” آیا ایمان نداری؟ جواب داد: بله ولیکن میخواهم قلبم آرام بگیرد.
“و أذکر فی الکتاب ابراهیم إنه کان صدیقا نبیا”: ملازمت با صدق و مداومت بر آن سبب شد تا خداوند اضافه بر مقام نبوت او را از صدیقین بگرداند رسول الله ( صلى الله علیه و سلم) فرموده است، «و أن الرجل لیصدق حتی یکون صدیقا» (انسان به استمرار صدق را پیشه میکند تا اینکه از صدیقین شمارده شود).
“إن ابراهیم کان أمه”: خداوند فضایل و مواهب را بین افراد بشر تقسیم کرده تا بتوانند با همکاری هم به رشد و ترقی و کمال برسند اما بزرگی و وسعت شخصیت ابراهیم به حدی است که خداوند او را امت خوانده زیرا ظرفیت و توانایی یک امت در او وجود داشته است.
“قانتا لله”: قنوت به معنای خشوع و قیام و فرمانبری است. ابراهیم ایستاده و خاشعانه آماده خدمت به خدا بود و هر دستوری که میداد بدون چون و چرا اجرا میکرد. “إذ قال له ربه أسلم قال أسلمت لرب العالمین” : آن هنگام که پروردگارش به او فرمود: تسلیم شو. گفت : تسلیم پروردگار جهانیان شدم. و آن هنگام که امر به ذبح فرزند شد بلافاصله اقدام به اجرای آن کرد. نماز خاشعانهترین حالت بنده در مقابل خداست به همین خاطر ابرهیم از خدا میخواست که او و ذریهاش را از پادارندگان نماز قرار دهد. “رب اجعلنی مقیم الصلاه و من ذریتی”
باز به منظور بر پایی نماز بود که خانوادهاش را در کنار خانه خدا در جای خشک و بیآب اسکان داد. “ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیمو الصلاه” او نماز را از هر چیزی بزرگتر و مهمتر میدانست.
“حنیفا و لم یک من المشرکین” گرایش به حق و حقیقت از علائم بارز حضرت ابراهیم بود. او در بین خانواده مشرک بدنیا آمد و زندگی کرد اما هیچگاه حالت انفعالی به خود نگرفت بلکه در پی رسیدن به حق و معرفی آن به دیگران بود.
از شرک گریزان بود و از خدا میخواست که او و فرزندانش را از شرک دور نگه دارد. “واجنبنی و بنی ان نعبد الأصنام”
او آفرینش و رزق و هدایت و شفا و زندگی و مرگ و مغفرت را از آن خدا میدانست و در این امر هیچ احدی را شریک خدا قرار نمـیداد بلکه خدایان مشرکین را دشمن خود میشناخت.
“فإنهم عدو لی إلا رب العالمین . الذی خلقنی فهو یهدین و الذی هو یطعمنی و یسقین و إذا مرضت فهو یشفین و الذی یمیتنی ثم یحیین و الذی أطمع أن یغفرلی خطیئتی یوم الدین”
“شاکر الأنعمة”: شکر نعمت سبب افزایش آن میشود. این وعده خداست که خلاف آن صورت نمیگیرد. خداوند به خاطر شکر ابراهیم نعمتش را بر او افزایش داد و به بهترین وجه از او قدردانی کرد.
“اولی الایدی و الابصار” قوت درشخصیت و دین و احسان و انعام به دیگران و برخورداری از دیده حقیقت بین از صفات والای حضرت ابراهیم بود که به واسطه آنها خداوند او را برگزید.
“ذکری الدار” کثرت یاد مرگ و قیامت سبب شکستن غرور و رقت قلب انسان میشود. پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و سلم) فرمود: «اکثروا ذکر هاذم اللذات»
حضرت ابراهیم از جمله افرادی بود که قیامت را بسیار یاد میکرد و یاد زیاد آن سبب میشد که برای آنجا بیشتر کار کند و در دنیا زهد را در پیش گیرد.
بی باک و شجاعت و شهامت، وقتی که مشرکین او را از خشم خدایان بر حذر داشتند با کمال ایمان و شجاعت جواب داد: “و لا أخاف ما تشرکون به” (من هرگز از معبودان شما نمیترسم).
مهمان نوازی از مقتضیات ایمان است. رسول الله( صلى الله علیه و سلم) فرمود: «من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر فلیکرم ضیفه»
جود و کرم و مهمان نوازی از خصلتهای نیک حضرت ابراهیم بود او به بهترین وجه اکرام مهمان میکرد. “هل أتاک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین”
حلیم: بسیار بردبار و صبور بود به همین خاطر وقتی که فرشتگان مأمور عذاب قوم لوط آمدند با آنها مجادله کرد و اصرار داشت که عذاب آنها به تأخیر افتد.
“أواه منیب”: بسیار به درگاه خدا آه و ناله و دعا و استغفار و توبه میکرد و به واسطه این اعمال خداوند او را بسیار دوست میداشت.
ابتلا و امتحان: سنت خداوند بر این است که بندگان را بیازماید تا مدعیان واقعی از غیر واقعی و راستگویان از دروغگویان و مؤمنین از منافقین جدا شوند و هر چه نصیب انسان از ایمان بیشتر باشد ابتلای او نیز شدیدتر است:
“إن أشد الناس ابتلاء الانبیاء ثم المثل فا لامثل”
حضرت ابراهیم از جمله کسانی است که خداوند او را به شدت آزمود. جفای قوم، ذبح فرزند، سکونت در جای خشک و بیآب، رفتن در آتش و … هم از موارد ابتلای شدید ابراهیم(علیه السلام) بود که در پی جواب مثبتش خداوند او را به امامت انسانها برگزید. “و إذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال إنی جاعلک للناس اماما” آن هنگام که خداوند ابراهیم را با کلمات و مسائلی آزمود که او به نحو أحسن پاسخ داد . خداوند فرمود، من تو را امام انسانها قرار دادم.
ب) بُعد اجتماعی یا دعوی:
ابراهیم(علیه السلام) از همان جوانی نسبت به جامعه خود احساس مسئولیت میکرد و سعی بر آن داشت که آنها را به سوی دین حق راهنمایی کند.
“قالوا سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابرهیم”: گفتند شنیدیم که جوانی به نام ابراهیم آنها را یاد میکرد.
او پدر، فرزندان، پادشاه، و قوم خود را به توحید و پیروی از دین حق و دوری از شرک و معصیت خدا دعوت داد.
سیاست ابراهیم در دعوت به اینصورت بود که از اساسیترین و مهمترین موضوع که نقطه خلاف بین او و قوم بود شروع کرد.
“و إذ قال ابراهیم لابیه و قومه إننی براء مما تعبدون”
حجت، جدل، بینه، حکمت، علم و حلم از ادوات دعوت ابراهیم بودند که در مراحل مختلف دعوت از آنها استفاده میکرد.
در دعوت پدر: “یا أبت لم تعبد ما لایسمع و لایبصر و لایغنی عنک شیئا”
در مجادله با ملک: “إن الله یأتی بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب” – که پادشاه مات و مبهوت ماند و شکست خورد.
در بحث با قوم: به هنگام طلوع ستارگان و ماه و خورشید آنها را خدا مینامیدند اما به وقت غروب اعلان میکرد که آنها خدا نیستند چون غائب شدند. یا به هنگام شکستن بتها و رها کردن بت بزرگ وقتی که از او پرسیدند، آیا تو آنها را شکستی؟ جواب داد: از بتهای شکسته بپرسید. در آنجا قوم اعتراف کردند که در اشتباهند و بتها حرف نمیزنند. فرمود: “أفتعبدون من دون الله ما لاینفعکم شیئا و لایضرکم”
ادب در دعوت : وقتی که ابراهیم پدرش را دعوت میداد قبل از هر جمله، با یا أبت او را خطاب میکرد و وقتی که پدر او را تهدید به ضرب و شتم کرد جواب داد: “سلام علیک سأستغفر لک ربی”
صبر و استقامت در دعوت : وقتی که کافران مستکبر خواستند او را بسوزانند و از صحنه زندگی حذف کنند هرگز از موضع خود عقب نشینی نکرد بلکه با ایمان کامل وارد آتش شد و به امر خدا آتش بر او سرد و سلامت گشت.
وصیت فرزندان به تمسک به دین حق : نصح و دلسوزی و احساس مسئولیت در قبال خانواده ابراهیم را بر آن داشت تا فرزندان را به پایبندی به اسلام سفارش کند. “و وصی بها ابراهیم و یعقوب یا بنی إن الله اصطفی لکم الدین فلاتموتن إلا و أنتم مسلمون”
ترحم بر مخالفین خود: عطوفت و رأفت و رحمت او به حدی زیاد بود که حتی برای مخالفین خود نیز طلب آمرزش میکرد. “و من عصانی فإنک غفور رحیم”
آری! این ابر مردی است که ملتهای مختلف اعم از یهود و نصاری و مشرکین ادعای انتساب به او را دارند اما خداوند ادعای آنها را مردود میشمارد و منتسبین واقعی به او را معرفی میفرماید: “ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین . إن اولی الناس بابراهیم للذین إتبعوه و هذا النبی و الذین آمنوا والله ولی المؤمنین”
ابرهیم یهودی و نصرانی نبود بلکه انسانی حقگرا و مسلمان بود و از مشرکین نیز نبود.
شایستهترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که واقعا از او پیروی کردند و همچنین پیامبر( صلى الله علیه و سلم) و مؤمنان همراه او، و خدا ولی مؤمنان است.